رسواکننده سرکشان

 رسواکننده سرکشان

عبیدالله بن زیاد پس از آن که خبر سخنرانی افشاکننده سفیر کربلا را در بازار کوفه دریافت کرد سخت هراسناک شد، چراکه گمان می کرد با کشتن حسین بن علی(ع) و یارانش، به آمال دیرینه اش رسیده است، حتی تصور می کرد فرزندان اسیر ایشان به صورت کبوتران پر و بال شکسته ای در دستش خواهند بود که برای حفظ جان شان آماده هر نوع معامله ای با او خواهند بود اما نطق ملکوتی عقیله بنی هاشم و افشای حقایق کربلا او را از خواب خیالبافانه بیدار کرد. او برای خنثی کردن تأثیر خطبه حضرت(س) با عجله دست به کار شد. از آنجا که اهل جدل بود، تصمیم گرفت اسرا را به حضور بطلبد و با نشان دادن هیبت مجلس شاهانه و سخنان نیشدار و تهدیدآمیز خود، اثر خطابه را در اذهان مردم پاک کند و خود را قهرمان و پیروز و ایشان را مغلوب و شکست خورده جلوه دهد. با این پیش بینی، مجلسی  با شکوه برای ایجاد رعب و وحشت در دل بزرگ قهرمان کربلا ترتیب داد.
ابن زیاد تصور می کرد دختر علی بن ابی طالب(ع) با ترس وارد مجلس می شود و عذر تقصیر می خواهد به جرم خطبه ای که در بازار کوفه ایراد کرده بود، اما مجلس شاهد ورود بانویی شد که کمترین اعتنایی به شکوه ظاهری آن نکرد و بر خلاف انتظار به جایی که از پیش برایش آماده شده بود نرفت و به همراه دیگر اسرا به گوشه ای رفت. چگونگی ورود سفیر کربلا به قدری برای ابن زیاد غیرمنتظره و ناراحت کننده بود که خود را به نفهمی زده و از نزدیکان خویش پرسید: «زنی که با این همه تکبر و غرور بر ما وارد شد کیست؟»
آری حتی گام برداشتن زینب کبری(س) و طریقه لباس پوشیدن ایشان و انتخاب جایگاه نشستن و برتر از همه غرور زنانه بانوی فرزانه بنی هاشم در دربار عبیدالله بن زیاد برای تمام زنان عالم درسی است که چگونه از جلوه های  زنانه خود در راه اهداف الهی و معنوی استفاده کنند.
ناگهان عبیدالله برآشفت و آتش کینه و انتقام از وجود او زبانه کشید و با لحنی اهانت آمیز گفت: «حمد خدای را که شما را رسوا کرد و مردان تان را کشت و دروغ تان را آشکار ساخت.» گرچه سخن گفتن برای زینب، عارفه اهل بیت با فردی چون ابن زیاد ناخوشایند بود اما به ناچار یاوه گویی های او را بی پاسخ نگذاشت و نغمه شوم و کفرآمیز او را در گلو خفه کرد و فرمود: «حمد خدای را که ما را به پیامبرش کرامت بخشید و از آلودگی ها پاک گردانید. پسر زیاد! رسوا نمی شود مگر فاسق و دروغ نمی گوید مگر فاجر و آن چیزی است که ما از آن به دوریم.»
ابن زیاد پرسید: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟»
سفیر کربلا با شهامت و شجاعت پاسخ داد: «از خداوند در باره برادرم جز نیکویی و احسان ندیدم. او و یارانش افرادی بودند که خداوند برای آن ها شهادت را مقرر فرمود و آن ها با اختیار خود به سوی جایگاه تعیین شده خود رفتند اما به زودی پروردگار بین تو و آنان در دادگاه عدل خود جمع می کند و در آنجا تو را به محاکمه می کشند. ای فرزند زیاد! در آن روز برای تو جایگاهی است که باید برای دادن جواب آماده باشی، چگونه می توانی این گناه عظیم را پاسخ دهی. ای زاده مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.»

  • نظر از: محافظین حریم زینبی(س)
    1395/08/15 @ 11:26:40 ق.ظ

    محافظین حریم زینبی(س) [عضو] 

    سلام علیکم!
    دوست عزیز لطفا مطالب خود را با توجه به یکی از موضوعات فراخوان ارسال نمائید و البته خلاصه و مفید و با ذکر منبع.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.